مهر امسال، «زهرا گلمکانی»، دانشآموز پایه چهارم دبستانی در مشهد، در کلاس درس دچار عارضه قلبی شد و تلاشهای کادر درمان برای نجاتش بینتیجه ماند. چند هفته بعد، در نیکشهر، «مهنا بلوچزاده»، دانشآموز پایه دهم، پیش از آغاز جلسه امتحان احساس ضعف کرد و دقایقی بعد در بیمارستان جان باخت. در مینودشت نیز «امیر نیکگفتار»، دانشآموز پایه یازدهم، در زنگ تفریح و حین دویدن در حیاط مدرسه دچار ایست قلبی شد و باوجود حضور فوری اورژانس، به زندگی بازنگشت. تازهترین مورد هم مربوط به همین چند روز گذشته است؛ «امیرحسین سیستانی»، دانشآموز ۱۷ ساله زرندی هنگام ورزش در مدرسه ناگهان نقش زمین شد و با وجود تلاش پزشکان، جان خود را از دست داد.
هیچ موردی از مرگ در مدارس گزارش نشده است!
با وجود انتشار این گزارشها در رسانههای رسمی و تأیید خبر از سوی اورژانس و مراکز درمانی محلی، در گفتوگو با اعظم گودرزی، مدیرکل دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزشوپرورش، پاسخ متفاوتی شنیدیم؛ پاسخی که در کمال تعجب، وجود چنین مواردی را بهطور کامل رد میکند.
او میگوید: تاکنون هیچگونه موردی از مرگ مرتبط با سلامت جسمی در مدارس گزارش نشده است. ما دارای فرمها و سامانههای رسمی ثبت گزارش هستیم و تا این لحظه هیچ گزارشی از بروز چنین حادثهای به دست ما نرسیده است. وزارت بهداشت نیز سامانه یکپارچهای برای پایش سلامت دانشآموزان دارد و هر سال دانشآموزان پایههای چهارم، هفتم و دهم مورد معاینه و چکاپ قرار میگیرند. در صورت مشاهده هرگونه مورد خاص، طبق روال، وزارت بهداشت موظف به اطلاعرسانی به ماست، اما تاکنون هیچ گزارشی نه از سوی آن وزارتخانه و نه از سوی استان نیز ارسال نشده است. اگر اتفاقی رخ داده بود، حتماً در جریان قرار میگرفتم و موضوع را پیگیری میکردم.
اما علی فرهادی، سخنگوی وزارت آموزشوپرورش، نگاه دیگری دارد؛ او توپ را به زمین خانوادهها میاندازد و میگوید: در مواردی اتفاقاتی در مدرسه رخ میدهد و دانشآموز دچار عارضه میشود که ممکن است به دلیل ضعف یا بیماری قلبی و زمینهای باشد. آموزشوپرورش نمیتواند تحرک را از دانشآموزان بگیرد، اما خانوادهها باید هنگام ثبتنام، هرگونه عارضه یا بیماری خاص فرزندشان را به مدیر یا مسئول بهداشت مدرسه اعلام کنند. زمانی که خانوادهها هیچ اطلاعاتی از وضعیت جسمی فرزندشان اعلام نمیکنند و دانشآموز در محیط مدرسه فعالیت بدنی دارد و دچار مشکل قلبی میشود، مسئولیتها پیچیدهتر میشود؛ بنابراین همه چیز از خانواده آغاز میشود و اطلاعرسانی بهموقع، نخستین گام در پیشگیری از چنین حوادثی است.
استرس و اضطراب؛ عوامل پنهان در سلامت دانشآموزان
علی پورسلیمان، مدیر سایت صدای معلم با بیان اینکه با توجه به مطالعات و تجربیاتی که در این زمینه دارم، معتقدم وضعیت فعلی مدارس میتواند نتیجه الگوهای نادرست و غلطی باشد که در سبک زندگی خود تعریف و اجرا کردهایم، به خبرنگار ما میگوید: از نگاه من، دو عامل اصلی در این وضعیت نقش دارند؛ یکی فشارها و استرسهای روانی است که بر دانشآموزان وارد میشود و دیگری، موضوع چاقی دانشآموزان که نباید از آن غفلت کرد. البته باید تأکید کنم که موضوع چاقی دانشآموزان یا همان سوتغذیه، محدود به ایران نیست. براساس گزارشی که صندوق کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) برای نخستینبار در سطح جهانی منتشر کرده است، فربهی مفرط اکنون شایعترین شکل سوتغذیه در میان کودکان و نوجوانان جهان به شمار میرود و از کموزنی پیشی گرفته است.
او ادامه میدهد: در بخش دیگری از این گزارش آمده است که نرخ چاقی در میان گروه سنی ۵ تا ۱۹ سال برای نخستینبار در تاریخ از سوتغذیه پیشی گرفته و به شکل غالب آن تبدیل شده است؛ موضوعی که نتیجه بازاریابی غیراخلاقی مواد غذایی ناسالم و الگوهای تغذیهای نادرست عنوان شده است. به استناد دادههای همین گزارش، پیشبینی میشود تا پایان سال ۲۰۲۵، یک نفر از هر ده کودک و نوجوان با بیماری مزمن چاقی زندگی کند، پدیدهای که به گفته یونیسف با افزایش موارد دیابت، برخی سرطانها، اضطراب و افسردگی ارتباط مستقیم دارد.
به گفته وی، اما در کشور ما این وضعیت شکل حادتری پیدا کرده است. بهعنوان نمونه، مدیرکل سلامت شهرداری تهران در گزارشی که در اردیبهشت ۱۴۰۳ منتشر شد، اعلام کرد که ۴۸ درصد از دانشآموزان تهرانی دچار چاقی هستند؛ آماری نگرانکننده که نشان میدهد تقریباً نیمی از دانشآموزان پایتخت با اضافهوزن دستوپنجه نرم میکنند.
از سوی دیگر، در مراسم آغاز سال تحصیلی، آقای رئیسی، معاون بهداشت وزارت بهداشت، که در یکی از مدارس منطقه ۱۷ تهران حضور داشت، به وضعیت سلامت دانشآموزان اشاره کرد و گفت: «به دلیل تغذیه ناسالم، کمخوابی و استفاده زیاد از تلفن همراه، شاهد افزایش چاقی، کوتاهی قد و مشکلات چشمی در میان دانشآموزان هستیم.»
به گفته ایشان، بیماریهایی مانند چاقی، دیابت، کبد چرب و مشکلات عضلانی–اسکلتی که در گذشته بیشتر در سنین بالا دیده میشد، امروز در میان گروههای سنی پایین و دانشآموزان مدارس نیز مشاهده میشود؛ مسئلهای که زنگ خطری جدی برای سلامت نسل آینده کشور است.
پورسلیمان معتقد است: زمانی که دانشآموز در زنگ ورزش، در موقعیت دویدن یا در موقعیتهای مشابه قرار میگیرد، ممکن است بدنش به دلیل آمادگی پایین و مشکلات زمینهای، تحت فشار قرار گیرد و در برخی موارد، حتی به ایست قلبی منجر شود. البته باید تأکید کنم موضوع افسردگی، اضطراب و استرسهای روانی نیز در این میان جای بحث جداگانهای دارد و خود میتواند یکی از عوامل پنهان در بروز چنین اتفاقاتی باشد.
او به کلیپهایی اشاره میکند که مثلاً نشان میدهد معاون یک مدرسه برای تنبیه دانشآموز، او را وادار به دویدن در حیاط میکند و میگوید: به نظر من، مسئله اصلی در چنین مواردی نوع برداشت و تحلیل ماست. متأسفانه برخی از افرادی که خود را تحلیلگر یا کارشناس معرفی میکنند، به جای آنکه ریشه ماجرا را بررسی کنند و بپرسند چرا چنین اتفاقی رخ داده، به سرعت نوک پیکان انتقاد را به سمت معاون مدرسه میگیرند و او را به خشونت یا رفتار غیرانسانی متهم میکنند. به باور من، دویدن بهخودیخود تنبیهی غیراخلاقی یا غیرانسانی نیست، اما نوع نگاه و قضاوتهای سطحی ما میتواند مسئله را از مسیر اصلی خود دور کند. ما نیاز داریم با نگاهی واقعگرایانه، ریشهای و عمیق به پدیدهها و اتفاقاتی که در مدارس رخ میدهد بپردازیم، نه آنکه تنها به ظاهر ماجرا و برداشتهای احساسی بسنده کنیم.
از کمتحرکی تا سکتههای ناگهانی در مدارس
پورسلیمان در پاسخ به این پرسش که آیا میتوانیم بگوییم مدرسه به جای محیط رشد به منبع استرس برای دانش آموزان تبدیل شده است یا خیر، بیان میکند: در مورد این موضوع نمیتوان حکم قطعی صادر کرد اما میتوان و باید این پرسش جدی را مطرح کرد که آیا واقعاً مدارس ما به عنوان نهادهایی برای تأمین سلامت روانی و بهداشت روانی دانشآموزان مورد توجه کافی قرار گرفتهاند یا خیر؟
واقعیت این است که نظام آموزشی ما به عنوان سیستم حافظهمحور یا بانکمحور یاد میشود، یعنی جایی که دانشآموز به مثابه مخزنی در نظر گرفته میشود که باید اطلاعات در آن تزریق شود و سایر ابعاد تربیتی و روانی تقریباً نادیده گرفته شده است. مدارس ما در زمینه بهداشت روانی دانشآموزان دچار کمکاری جدی هستند و عملاً برنامه مشخص و مدونی در این حوزه وجود ندارد؛ هرچند در ظاهر تبلیغات و شعارهایی در این زمینه مطرح میشود. از سوی دیگر، در حوزه بهداشت جسمی و فیزیکی نیز با چالشها و کمبودهای جدی روبهرو هستیم.
مدیر سایت صدای معلم نیز خاطرنشان میکند: اگر واقعاً بخواهیم زنگ ورزش را در مدارس کشور آسیبشناسی کنیم، باید بپرسیم که امروز در این ساعت آموزشی چه میگذرد؟ بهجز مشکلاتی مانند آلودگی هوا که سبب تعطیلی مدارس و لغو زنگ ورزش میشود، اساساً چه برنامه و چه نظارتی بر کیفیت و استمرار فعالیتهای ورزشی در مدارس وجود دارد؟ وزیر آموزش و پرورش در آغاز سال تحصیلی بر ضرورت اجرای ورزش صبحگاهی تأکید کرده بود؛ موضوعی که البته سالها پیش بخشنامهاش صادر شده و آقای کاظمی نیز مجدداً بر آن تأکید کرده است. معاون تربیتبدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش هم به این مسئله اشاره کرده، اما پرسش اصلی این است که چند درصد از مدارس واقعاً این برنامه را اجرا میکنند؟ آیا نظارتی وجود دارد؟ آیا آماری از میزان تحقق آن منتشر شده است؟
او تصریح میکند: من میتوانم بگویم که در بخش بزرگی از مدارس کشور، چیزی به نام ورزش صبحگاهی عملاً وجود ندارد یا اگر هم اجرا میشود، آنقدر سطحی و کماهمیت است که تأثیر قابلتوجهی بر سلامت دانشآموزان ندارد. در زنگ ورزش هم، غالباً برنامه مشخص، نظارت دقیق یا امکانات کافی دیده نمیشود. از سوی دیگر، سبک رفتوآمد دانشآموزان نیز به این کمتحرکی دامن میزند. وقتی والدین اجازه نمیدهند فرزندشان مسیر خانه تا مدرسه را پیاده طی کند و همهچیز با خودرو یا سرویس انجام میشود، طبیعی است که فرصت هرگونه تحرک بدنی روزانه از بین میرود. به همین دلیل، بروز مواردی مانند سکتههای ناگهانی قلبی در میان دانشآموزان نباید چندان عجیب یا غیرمنتظره تلقی شود. به نظر من، وقت آن رسیده است که به جای تبلیغات، آمارسازی و نمایشهای سطحی، با نگاهی عمیقتر، صادقانهتر و دلسوزانهتر به مسئله سلامت جسمی و روانی دانشآموزان نگاه کنیم تا در آینده شاهد افزایش چنین رخدادهای تلخی نباشیم.
پورسلیمان در خصوص اظهارنظر سخنگوی وزارت آموزش و پرورش که گفته بود: «زمانی که خانوادهها هیچ اطلاعاتی از وضعیت جسمی فرزندشان اعلام نمیکنند و دانشآموز در محیط مدرسه فعالیت بدنی دارد و دچار مشکل قلبی میشود، مسئولیتها پیچیدهتر میشود.» عنوان میکند: ایشان طبیعتاً بر اساس جایگاه و محدودیتهای اداری خود صحبت میکنند و نگاهی اداری به موضوع دارند، اما واقعیت میدانی چیز دیگری است. معمولاً در مدارس، اگر دانشآموزی دچار بیماری خاص یا حاد باشد، خانوادهها در همان ابتدای سال موضوع را اعلام میکنند و مدیر یا معلمان نیز از آن مطلع میشوند. در مواردی حتی این دانشآموزان ناخواسته «برچسبگذاری» میشوند تا بقیه کادر آموزشی با آنها با احتیاط یا مهربانی بیشتری رفتار کنند. با این حال، مسئله بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که در ظاهر گفته میشود. همانطور که اشاره کردم، امروز ما با چاقی مفرط و مزمن در مدارس مواجهایم، موضوعی که نمیتوان آن را با چند فرم یا گزارش اداری نادیده گرفت. به نظر من، این نوع واکنشها از سوی مسئولان نوعی کوچکانگاری مسئله است. ما با ناهنجاریهای جدی در هر دو حوزه سلامت جسمی و سلامت روانی دانشآموزان روبهرو هستیم، اما نه برنامه عملی مشخصی برای آن تدوین شده و نه نظارت و ارزیابی واقعی بر عملکرد مدارس در این زمینه وجود دارد. آنچه امروز شاهدش هستیم، در حد بخشنامه، فرم و نامه باقی مانده و عملاً مرحله پیگیری، ارزیابی و ارائه گزارش عملکرد در بسیاری از موارد یا وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است.
وزارت بهداشت چه می کند؟
محمدرضا شالبافان، مدیرکل دفتر سلامت روانی اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با تاکید براینکه عوامل متعددی بر سلامت روان اقشار مختلف جامعه، بهویژه دانشآموزان، تأثیر میگذارد و بخش قابلتوجهی از این مسائل به مؤلفههای اجتماعی مؤثر بر سلامت مربوط میشود، به خبرنگار ما میگوید: مؤلفههایی که حدود ۷۵ درصد آنها اساساً در اختیار وزارت بهداشت نیست و نیازمند همکاری و همافزایی دستگاههای مختلف است. از نگاه من، مجموعهای از عوامل مانند بحرانهای اجتماعی، مسائل فرهنگی و شرایط کلی حاکم بر جامعه میتواند نقش تعیینکنندهای در وضعیت روانی و اجتماعی دانشآموزان داشته باشد. همچنین، تغییر در الگوهای روابط انسانی بهویژه در روابط میان والدین و فرزندان، از دیگر متغیرهایی است که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بر سلامت روان دانشآموزان تأثیر میگذارد و نمیتوان از آن چشم پوشید.
او در پاسخ به این پرسش که آیا وزارت بهداشت برنامهای برای پایش سلامت روان و جسم دانش آموزان دارد یا خیر،اظهار میکند: در مورد سلامت جسمی، همکاران ما در مراکز جامعه سلامت مسئول ارائه خدمات متنوعی هستند. چند سال پیش، نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان با عنوان «نماد» در کشور تصویب و اجرایی شد؛ نظامی ائتلافی که دستگاههای مختلفی از جمله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در آن نقش دارند، اما وزارت آموزش و پرورش در رأس این ساختار قرار گرفته است. ما در این ائتلاف نقشی پررنگ داریم و مجموعهای از وظایف را در هماهنگی با آموزش و پرورش برای توسعه این برنامه بر عهده گرفتهایم. بر اساس شرح وظایف، غربالگری سلامت روان و اجتماعی دانشآموزان در مدارس بر عهده وزارت آموزش و پرورش است و در مواردی که نیاز به مداخله وجود دارد، موارد به مراکز جامعه سلامت یا مراکز سراج (سلامت روانی–اجتماعی) ارجاع میشوند تا خدمات تخصصی ارائه شود. البته فعالیتهای ما به این موارد محدود نیست. به طور مثال، در سال جاری برنامه ویژهای در سطح کشور داریم تا پرسنل مدارس را در زمینه آسیبهای روانی و اجتماعی، از جمله موضوع خودکشی در میان دانشآموزان، آموزش دهیم. هدف ما این است که سطح آگاهی و آمادگی مدارس برای شناسایی و مداخله بهموقع در چنین مواردی به شکل چشمگیری افزایش پیدا کند.
شالبافان تاکید میکند: وزارت بهداشت در مدارس مستقر نیست. ساختار این وزارتخانه در مراکز جامع سلامت، دانشگاهها و دانشکدههای علوم پزشکی کشور متمرکز است. در مقابل، وزارت آموزش و پرورش نیروهای خود، از جمله مشاوران مدارس را در محیط آموزشی مستقر کرده تا خدمات غربالگری و اقدامات اولیه درمانی را برای دانشآموزان انجام دهند.
در مواردی که نیاز به اقدامات تخصصیتر وجود دارد، این موارد از سوی آموزش و پرورش به وزارت بهداشت و دانشگاههای علوم پزشکی ارجاع داده میشود تا خدمات لازم از طریق مراکز تخصصی ارائه گردد.
مراجعه به روانشناس؛ اقدامی برای حمایت، نه قضاوت
وی در پاسخ به این پرسش که آیا می توانیم بگوییم در نظام آموزشی ایران به موضوع سلامت روان به اندازه آموزش درسی اهمیت داده نمیشود، بیان میکند: قطعاً موضوع سلامت روان، بهزیستی روانی و توسعه مهارتهای زندگی از مهمترین حوزههایی است که باید با کیفیت و دقت بیشتری برای دانشآموزان مورد توجه قرار گیرد. به باور من، لازم است هم کیفیت و کمیت خدمات در این زمینه افزایش یابد و هم انگیزه فعالان آموزشی و مشاوران مدارس برای فعالیت در این حوزه تقویت شود؛ موضوعی که نیازمند برنامهریزی دقیقتر و اقدامات گستردهتر است.
او خاطرنشان میکند: از سوی دیگر، نقش خانوادهها در مراقبت از سلامت روانی و اجتماعی فرزندانشان حیاتی است. خانواده نخستین خط دفاع و امنترین پناهگاه نوجوان در شرایط بحرانی به شمار میرود. والدین باید گفتوگوهای مستمر و صمیمانهای با نوجوان خود داشته باشند و اگر علائمی مانند افت تحصیلی، گوشهگیری، کمحرفی یا کاهش ارتباطات اجتماعی را مشاهده کردند، آن را جدی بگیرند. در بسیاری از موارد، افت ناگهانی عملکرد تحصیلی میتواند نشانهای از مشکلات روانی یا اجتماعی باشد و با درمان بهموقع این مشکلات قابل رفع است. توصیه من به والدین این است که در چنین شرایطی بدون قضاوت، نوجوان را به روانشناس یا روانپزشک ارجاع دهند تا در فضایی امن و حمایتگر بتواند درمان لازم را دریافت کند.




نظر شما